بسم الله الرحمن الرحیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
با عرض سلام و تبریک و تسلیت به پیشگاه صاحب الزمان امام هدایت و رهبری امام عصر (روحی ارواحنا لتراب مقدمه فداه) به مناسبت میلاد پدر بزرگوارتان و نیز تسلیت به مناسبت شهادت حضرت معصومه(س) نامه ی خود را آغاز می کنم.
اقا جان سلام علیکم.
هرچه امدم برایتان رسمی بنویسم دیدم نه ، اصلا نمی شود ، شما با همه فرق دارید. اخر اگر برای بانک نامه می نویسم می نویسم مشکل دارم و فلان مشکل که شاید مشکل اصلیم نباشد و وام می دهند. اگر برای هر کس دیگری نامه می نویسم می دانم که از درونم خبر ندارد اما شما که.....
اقا جان
من خودم هم از خودم خبر ندارم.اما میدانم شما می دانید. درونم را. برونم را...........
آقا جان
وقتی خدا می گوید من از رگ گردن به تو ای انسان نزدیکترم پس حتما شما هم که قریب درگاه ازلی هستید از نهان ما اگاهید.....
اقا جان
در این وانفسای زندگی که برق رنگ ها روزها و شب ها چشم هایم را کور می کند ، کجا را دارم به جز همین شهدای گمنام دانشگاه را که می دانم هر روز حداقل یک بار انجایی.
کجا را دارم ، انگاه که رگ هایم از بوی خون متعفن این شهر پر می شود. کجا را دارم تا کلیه هایم را از کثافت هایی که این شهر بر رگ شش هایم تزریق می کند دیالیز کنم.
اقا جان
نمی خواهم دروغ بگویم. چون می دانم که می دانی.
اقا جان:
دردی دارم که سینه ام را می فشارد.
دردی سنگین. هر روز با خودم می گویم. مگر زندگی چند سال است. اوج اوجش زیاد باشد 100 سال است. تا چشمم باز شد 22 سالش پرید و خوب این چند سال هم سر می شود.
اما تو خود می دانی ....................
تو خود می دانی که مردم این شهر چگونه اند.
اقا جان:
گاهی می گویم سر را به بیابانی بگذارم و بروم در روستاهای ایلام در کنار گاو و گوسفند های مردم روستا ها سر کنم. انجایی که مردمش حتی برق را نمی دانند چیست.اصلا نمی دانند کجا دنیایند .انجا که حتی هنوز نمی دانند جاده های مالروی بالای شهر اتوبان 2 بانده ی پائین شهر شده است.
بروم انجایی که تا در انگشتت خاری فرو می رود دستان مردمش خون میبارد و تا خنده ات می گیرد مردمش از خنده ها و شادیت جان خویش تسلیم می کنند.
بروم انجایی که بوی کود ان از عطر این شهری هایی که تا پولشان سر به فلک می کشند دماغهایشان هوس سربالایی های ارم را می کند.
دوست دارم در میان مردمی باشم که حتی نمیدانند پولی هست و اقتصادی و فلانی و فلونی...
دوست دارم مردمی را که با انکه درس نخوانده اند اما می دانند دروغ بد است. می دانند صداقت تمام زندگیست.
اقا جان:
اما می گویم اینجا ملت امام زمان است. کوتاه بیاییم خداوند علم عدالتش را بر دوش ملتی دیگر می گذارد .
اقا جان:
اگر تحمل می کنم می دانم کهاز حمایت های توست و اگر اشتباهی می کنم می دانم از گناه خودم است.
اقا جان :
می ترسم که در زیر این بتن های سنگین شهر قلبم هم بتنی شود.
می ترسم در این دنیای آهن و سنگ قلبم هم سنگی شود.
می ترسم در این دنیای علو دانش نادان بمیرم........
اقا جان:
نامه ام را تمام می کنم. اما می دانی که هنوز هم در درونم دارم برایت می نویسم. تنها فرقش این است که دیگر بر این صفحه ی جوهر و قلم نق نمی بندد.
اقا جان:
ما را هرگز از یاد خداوند غافل نفرما .
انشالله که ظهورتان نزدیکتر و نزدیکتر شود و انشالله ما مردم مسلمان از یاوران شما باشیم.
یا علی
قاسم محمدی
اسفند 1390